گر اجازت بدهی بر تو نظر خواهم کرد
ور ببینم که فراموش شده عهد منت
از سر کوی تو ای یار سفر خواهم کرد
بلبلی رانرگسی با خواری از پیشش براند
بیدل بیچاره را بر آتش هجران نشاند
بلبل بیچاره از عشقش پریشان گشت باز
نرگس زیبا ز سوز نغمه اش حیران بماند
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم.
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم.
شدم آن عاشق دیوانه که بودم.
مژده ای داد که دلدار تو آمد ز سفر
یار تا جلوه نمود از پس در یک لحظه
همه هستی ز نگاهش به دمی شد ز نظر
رفتی و پیمان شکستی من وفادارم هنوز
*******
یاد تو در شهر دل آشوب به پا می کند
لعبت افسونگرم من عشق تو دارم هنوز
*******
باده نوشیدم نهان از جام عشقت در ازل
از شراب غیبی تو هشیارم هنوز