لحظه های شرین

 به نام لحظه های شرینی که در کنارت گذشت

لحظه های تلخی که در نبودنت سپری شد


و لحظه های انتظار که برای دیدنت


به برگ های ورق خورده کتاب عمر و زندگیم سپرده می شود


برای تو می نویسم تو که برایم عزیزینی در دنیا برایم بهترینی...دوستت دارم

به نام لحظه های شرینی که در کنارت گذشت

لحظه های تلخی که در نبودنت سپری شد


و لحظه های انتظار که برای دیدنت


به برگ های ورق خورده کتاب عمر و زندگیم سپرده می شود


برای تو می نویسم تو که برایم عزیزینی در دنیا برایم بهترینی...دوستت دارم




ای عشق مدد کن که به سامان برسیم


چون مزرعه تشنه به باران برسیم


یا من برسم به یار


                  یا یار به من


یا هر دو بمیریم و به پایان برسیم




یا دمان باشد اگر خاطرمان تنها شد طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنیم




می روم خسته و افسرده و زار


سوی منرلگه ویرانه خویش


به خدا می برم از شهر شما


دل سر گشته و دیوانه خویش




در تنهایی شکفتم


در تاریکی نهفتم


با سایه سخن گفتم


با عشق به خواب رفتم


از تو خبری افسوس


با غربت دل ساختم


تنها و رها ماندم


حال خاکستری سردم


پاییزی و بی برگم


از تو خبری افسوس




مرا صد بار از خود برانی..دوستت دارم


به زندان خیانت هم کشانی...دوستت دارم


چه سود از مهر ورزیدن


                 چه حاصل از وفا کردن


مرا لاسق بدانی یا ندانی...دوستت دارم




من که میدانم شبی عمرم به پایان میرسد


نوبت خاموشی من سهل و آسان میرسد


من که میدانم که تا سرگرم بزم و مستی ام


مرگ ویرانگر چه بی رحم و شتابان میرسد


پس چرا عاشق نباشم؟؟؟




گوش کن با لب خاموش سخن میگویم


پاسخم گو به نگاهی در میان من و توست


گر چه در خلوت دل ما کسی نرسید


همه جا زمزمه عشق نهان من و توست




امشب شب آخره که مزاحم دلت شدم


خورشید فردا مال تو ببخش که عاشقت شدم


بدرقه لازم ندارم میرم عزیز تزین


نزار بمونه زیر پا قلبمو بردار از زمین


دوست دارم برای تو فقط یه حرف ساده بود


غافل از اینکه قلب من منتظر اشاره بود


                                دوستت دارم


دوستای خوبم نظر یادتون نره منتظرم 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.