باز در چهره خاموش خیال
خنده زد چشم گناه آموزت
باز من ماندم و در غربت دل
حسرت بوسه هستی سوزت
باز من ماندم و یک مشت هوس
کجــا بـودی وقتــی غریبــی و درد داشت مـن تنها رو دیوونه میـــکـرد
کجــا بودی وقتی کنـار عکســـات شبا نشستم به هوای چشمـــات
ادامه مطلب ...نا کامی ما چو هست کام دل دوست......................... کام دل ما همیشه ناکامی باد
امروز برای من شرابی ای عشق ................هرچند که از پایه خرابی ای عشق
ادامه مطلب ...تو هرگز دلتنگی چشمانم را ندیدی
و تصویر خاموشی قلبم را در روشنای آرزوهایت
تو فریاد سکوتم را در میان واژگان روزمره زندگی نشنیدی
تو فرصتی نداشتی