خاطرات♥

 

باز در چهره خاموش خیال 

خنده زد چشم گناه آموزت 


باز من ماندم و در غربت دل 

حسرت بوسه هستی سوزت 


باز من ماندم و یک مشت هوس 


ادامه مطلب ...

کجا بودی ♥ ♥ ♥

 کجا بــودی وقتی برات شکستـم             یخ زده بود شـاخه گُلم تو دستـــم


کجــا بـودی وقتــی غریبــی و درد            داشت مـن تنها رو دیوونه میـــکـرد


کجــا بودی وقتی کنـار عکســـات            شبا نشستم به هوای چشمـــات

ادامه مطلب ...

داستان عاشقانه بسیار غمگین

 شب عروسیه، آخره شبه ، خیلی سر و صدا هست. میگن عروس رفته تو اتاق لباسهاشو عوض کنه هر چی منتظر شدن برنگشته، در را هم قفل کرده. داماد سروسیمه پشت در راه میره داره از نگرانی و ناراحتی دیوونه می شه. مامان بابای دختره پشت در داد میزنند: مریم ، دخترم ، در را باز کن. مریم جان سالمی ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
ادامه مطلب ...

دوبیتی زیبا

  ما را همه ره ز کوی بد نامی باد .................وز سوختگان بهره ی ما خامی باد 

نا کامی ما چو هست کام دل دوست......................... کام دل ما همیشه ناکامی باد


امروز برای من شرابی ای عشق ................هرچند که از پایه خرابی ای عشق

ادامه مطلب ...

دیگر انتظارت را به انتظار نخواهم نشست

 

تو هرگز دلتنگی چشمانم را ندیدی


و تصویر خاموشی قلبم را در روشنای آرزوهایت


تو فریاد سکوتم را در میان واژگان روزمره زندگی نشنیدی


تو فرصتی نداشتی


ادامه مطلب ...