سخن بزرگان شعر (2)

 نظم و ترتیب یعنی انجام دادن کارهایی که به آن علاقه ندارید تا سرانجام بتوانید کارهایی را که به راستی دوست دارید، انجام دهید.


نظم و ترتیب یعنی انجام دادن کارهایی که به آن علاقه ندارید تا سرانجام بتوانید کارهایی را که به راستی دوست دارید، انجام دهید.


هر کاری که با نظم عمومی و رسوم و آداب مطابقت داشته و از روی پرهیزگاری باشد، هرگز سزاوار ملامت نتواند بود.


زبان شاعر، تنها برآیند یک کار نقد یا تحلیل نیست، [ بلکه ] سنتز واقعیت با خیال و افسانه است؛ سنتزی که توسط حواس – در رابطه ی متقابل با عقل – صورت می گیرد.


شعر راستین، انکار بیداد است.


درختان، شعرهایی هستند که زمین بر آسمان می نویسد و ما آنها را بریده و از آنها کاغذ می سازیم تا نادانی و تهی مغزی خویش را در آنها به نگارش درآوریم.


موسیقی ابتدا و انتهای زبان است، همان گونه که احساسات، ابتدا و انتهای عقل است. افسانه، آغاز و پایان تاریخ است و عشق، شروع و ختم شعر.


سعی من بر آن است که رنگها را بر بوم همچون کلمات در شعر یا نت در موسیقی بکار گیرم.


نهالهای درختان بارور را کنار هم با نظم کامل در خاک بنشانید، زیرا تنها آن کشتزاری از رحمت یزدانی بهره خواهد برد که منظم و آراسته باشد.


ما عادت کرده ایم که شاعران را بیشتر مشغول به شرح و توصیف عشق ببینیم.


افکار من همه جا رو به سوی روشنایی روز دارند و شعر من هماره حرفی دارد، چه خوب و چه بد، حرفی دارد.


یک ذهنِ حقیقتاً توانا همواره قاطعانه و به روشنی می داند که چه می خواهد بگوید، خواه بوسیله ی نثر، نظم و یا موسیقی.


اگر عشق نتواند تو را یک شاعر سازد، هیچ چیز دیگر نخواهد توانست.


هیچ آدم بدی نمی تواند شاعر خوبی باشد.


من بر این باورم که معماران همانند شاعران باید [ نسبت ] به تصاویری که چیزها برمی انگیزند حساس باشند. ما باید نگریستن ِ بی تکلف را باز آموزیم.


اگر شعر را بشکافیم، از ذرات آن، اضطراب روح، هیجان خاطر، اشک چشم و خون دل به دست می آید؛ زیرا شعر سخن دل است؛ باید دل آن را بگوید و دل آن را درک کند و کسی که نمی تواند گفته خود را از این مواد حساس ظریف به دست آورد شاعر نیست.


جهان هنر، جهان دردها، یادها، ناکامی ها و امیدواری ها است. هر رنجی زخمی است که تارهای دل شاعر را به لرزه و ناله در می آورد و یادِ هر امید از دست رفته ای مایه ی اندیشه ی هنری شاعر است.


شاعر باید توانایی و ذوق شاعرانه را برای محبوب خود به کار برد.


شاعر، آفریننده است و مانند همه آفرینندگان دیگر به مایه ای نیازمند است؛ این مایه برای شاعر، تجربه های اوست.


شاعری، والاترین هنرها است.


شعر، ارکستر پرهیجانی است که آواز طبیعت و بشر و حوادث را به هم آمیخته است.


 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.