نخواست او به من خسته _بی گمان_ برسد...
شکنجه بیشتر از این که پیش چشم خودت
کسی که سهم تو باشد به دیگران برسد
چه میکنی اگر او را که خواستی یک عمر
شاخه های شسته، باران خورده، پاک
آسمان آبی و ابر سپید
برگ های سبز بید
عطر نرگس، رقص باد
نغمه شوق پرستوهای شادگل
بی وضو در کوچه لیلا نشست
عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود
درسهای سال اول ساده بود
آب را بابا به سارا داده بود
درس پند آموز روباه وکلاغ
روبه مکارو دزد دشت وباغ
لحظه های تلخی که در نبودنت سپری شد
و لحظه های انتظار که برای دیدنت
به برگ های ورق خورده کتاب عمر و زندگیم سپرده می شود
برای تو می نویسم تو که برایم عزیزینی در دنیا برایم بهترینی...دوستت دارم